دانلود فیلم درد و شکوه دوبله فارسی Pain and Glory 2019

دانلود فیلم Pain and Glory 2019 دوبله فارسی با لینک مستقیم

دانلود رایگان دوبله فارسی فیلم درد و شکوه 2019 با کیفیت عالی

فیلم درد و شکوه 2019 درباره دوران زوال و پیری است و با اینکه افتخار، ظهور دیرهنگامی پیدا می کند، اما درد بیشتر از افتخار دیده می شود. تمرکز آلمودوار به مرگ است؛ مرگ خودش و افرادی که دوستشان دارد، احساسات کارگردانی که دیر یا زود با مرگ روبرو می شود و به دنبال راهی برای درک آن است.

همچون گذشته، آلمودوار فیلمی درباره خوشبختی ساخته است؛ شادی، تیزهوشی و احساسات. فیلمی درباره خاطرات و هنر که اگر چنین داستانی به دست کارگردان دیگری به جز او می افتاد هدر می رفت. اما آلمودوار استاد خودارجاعی و شکل دهی به معنا با استفاده از متون دیگر است؛ فیلمی درون یک فیلم دیگر، داستانی درون داستانی دیگر و رویایی درون رویای دیگر. آلمودوار بسیار خلاقانه کار می کند و احساس می کنم که این فیلم اینقدر روان و اغواکننده است که تا پنج ساعت دیگر هم می تواند ادامه پیدا کند.

آنتونیو باندراس انگار برای همچین نقشی متولد شده است. او،” سالوادور مالو”، کارگردانی است که سالها فیلمی نساخته اما اینقدر پول جمع کرده تا بتواند زندگی آرامی داشته باشد و در عین حال درگیر بیماری های مختلفی از جمله ، سردرد، کمر درد و افسردگی است. تمامی این ها رابطه علت و معلولی مرموزی با خلاقیتش دارد.

فیلمبردار، خوزه لوئیس آلکائینه و طراح صحنه Antxón Gómez ، مثل همیشه به فیلم قدرت و صمیمیت می بخشند. مصاحبه آلبرتو و سالوادور لحظات مرفحی را به وجود آمورده است. آلمودورا به خوبی احساساتش را درباره مصاحبه نشان می دهد.

در شیوه داستان گویی آلمودوار شاخصه سرعت دیده می شود؛ اتفاقی منجر به اتفاق دیگری می شود، یا همزمان با آن رخ می دهد یا یک خاطره یا تصویر ذهنی را ایجاد می کند. مخاطب بین گذشته و آینده در حرکت است. چیزی که مرا راضی نکرد همین خط کج داستانی بود؛ همین اشک ها و شادی ها و غرایز به طریقی باعث انحراف مسیر داستان شده است.

در این فیلم یک چیزی ناقص است، اما شاید همین نشان دهنده شرایط زندگی باشد. فیلم Pain and Glory 2019 با اندوهی دوست داشتنی تنهایتان می گذارد و شما را تشنه ی فیلم بعدی این کارگردان می کند.

این فیلم مجموعه ای از تجمع های سالوادور مالو (آنتونیو باندراس) ، کارگردان فیلم را در حال سقوط خود روایت می کند. برخی از این تجمع ها در زمان واقعی بازی می کنند ، برخی دیگر از طریق فلاش بک یاد می شوند: دوران کودکی وی در دهه 1960 ، هنگامی که به همراه خانواده به روستای بدوی پاترنا نقل مکان کرد ، تحصیلات او ، اولین عشق بزرگسالی اش در مادرید در دهه 1980 ، درد. از فروپاشی این رابطه ، نوشتن به عنوان درمانی برای فراموش کردن ، کشف سینما ، مواجهه با غیرممکن بودن ادامه فیلمبرداری و غیره. [15] [16] [17]

سالوادور مالو ، کارگردان اسپانیایی ، در حال بحران خلاق است ، مبتلا به بیماری های جسمی و روحی است ، دقیقاً همانطور که یک فیلم قبلی او (Sabor ، یا Flavor) دوباره ساخته شده و مجدداً برای مخاطبان قابل تقدیر منتشر شد. به قول دوست قدیمی خود ، زولما (سسیلیا راث) ، او به آلبرتو کرسپو (Asier Etxeandia) بازیگر پیشرو سابر ، که با او 32 سال صحبت نکرده است ، به دلیل نزاع در مورد نفوذ هروئین این بازیگر با او تماس می گیرد. عملکرد او کرسپو سالوادور را با سیگار کشیدن هروئین آشنا می کند.

هنگام مصرف مواد مخدر سالوادور برخی از تجربیات دوران کودکی خود را مورد تجدید نظر قرار می دهد: یکی در دوران کودکی خود اتفاق می افتد ، جایی که او به همراه پدرش (رائول آئرولو) و مادر جیکینتا (پنهلوپه کروز) و یک کارگر محلی به نام ادواردو (سزار) به خانه ای غار سفیدپوش منتقل می شود. ویسنته) می آموزد که تحت آموزش خود بخواند و بنویسد.

کرسپو یک مونولوگ از خاطرات سالوادور از سال 1980 مادرید را به صحنه می آورد که در آن عاشق سالوادور فدریکو (لئوناردو سباراگلیا) ذکر می شود. اتفاق می افتد که فدریکو در تماشاگران نشسته است. فدریکو (که در آرژانتین ازدواج کرده و فرزندانش داشته است) در آپارتمان خود با سالوادور ملاقات می کند که جفت آنها به یکدیگر نانوائی می نوشند ، قبل از اینکه به طور دوستانه مشترک شوند ، مدت کوتاهی یادآوری و معاشقه می کنند. سالوادور می داند که مبارزات خود را با آینه های اعتیاد به هروئین و اعتیاد به مواد مخدر ، آنچه در دوران مشترک خود در فدریکو شاهد آن بوده است ، می کند. او به همراه دستیار خود مرسدس (نورا ناواس) به پزشك می گوید كه به دلیل داشتن اعتیاد به كوله پشتی و هروئین نیاز به درمان دارد.

در یک بازپخش ، مادر فعلی پیرش (جولیتا سرانو) او را متهم می کند که او را ترک کرده و فرزند خوبی نبوده است. قبل از اینکه بتواند عشق خود را به او ثابت کند ، او به جای کشور ، همانطور که آرزو کرده بود ، در بیمارستان می میرد. دستیار سالوادور دعوت به حضور در یک نمایشگاه هنری را به وی هدیه می کند و او خود را به عنوان یک پسر در نقاشی روی نمایش می شناسد. وقتی کارگر در حال آشپزخانه آشپزخانه بود ، حافظه وی به خانه غار بازمی گردد. ادواردو متوقف می شود تا سالوادور را که در آفتاب نشسته است ، ترسیم کند ، سپس می گوید که او نیاز به استحمام دارد. سالوادور هنگام بستن حوله برای ادواردو ، روی تختخواب خود دراز می کشد و از گرما عرق می کند و از آفتاب غش می کند.

در زمان کنونی ، و سالوادور تصویر ادواردو را از او خریداری کرده است ، که وی در حالی که سالوادور در مدرسه بود ، به مادرش ارسال کرده بود اما او را از او مخفی کرده بود. در طرف معکوس نامه ای از ادواردو است که از سالوادور تشکر می کند که به او آموزش خواندن و نوشتن را داده است. مرسدس می گوید پیدا کردن ادواردو دوباره از طریق گوگل یا پرسیدن در این روستا آسان است اما سالوادور این ایده را رد می کند.

وی سرانجام تحت عمل جراحی قرار گرفت تا رشدی را كه بر گلو او ایجاد می شود ، برطرف كند كه بدون هیچ دلیلی باعث خفگی او می شود. در صحنه آخر ، ما سالوادور جوان را به همراه مادرش در مسیر خانه جدیدشان در روستای غارها مرور می کنیم: آنها مجبور هستند که در کف ایستگاه قطار بخوابند زیرا روستایی که از آنجا می گذرند ، دارای فیستان محلی است. سالوادور جوان با شگفتی ، آتش بازیهای روستا را تماشا می کند ، اما در عین حال مادرش از وضعیت او مضطرب و مضطرب است. دوربین عقب حرکت می کند و یک مهندس صدا را نشان می دهد که این جفت را در کف یک مجموعه فیلم ضبط می کند. ما سالوادور را در پشت دوربین می بینیم ، با یادآوری خاطره ای از کودکی در فیلم ، بحران خلاقیت وی بر طرف می شود.