دانلود فیلم میمون دوبله فارسی The Monkey 2025

دانلود فیلم The Monkey 2025 با لینک مستقیم

دانلود رایگان دوبله فارسی فیلم خارجی میمون با کیفیت عالی

میمون (به انگلیسی: The Monkey) یک فیلم کمدی ترسناک آمریکایی محصول سال ۲۰۲۵ به نویسندگی و کارگردانی اسگود پرکینز است. در این فیلم که بر اساس داستان کوتاه استیون کینگ در سال 1980 ساخته شده است، تئو جیمز، تاتیانا ماسلانی، کریستین کانوری، کالین اوبراین، روهان کمپبل، سارا لوی، آدام اسکات و الیجا وود به ایفای نقش پرداخته اند.

این داستان برادران دوقلویی را دنبال می‌کند که زندگی‌شان توسط یک میمون اسباب‌بازی نفرین شده که باعث مرگ‌های وحشتناک تصادفی در اطرافشان می‌شود، زیر و رو می‌شود.

میمون در 21 فوریه 2025 توسط نئون در ایالات متحده اکران شد. این فیلم عموماً نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرد و در مقابل بودجه 10 تا 11 میلیون دلاری در سراسر جهان 31.3 میلیون دلار فروخت.

در سال 1999، پیتی شلبرن تلاش می‌کند تا یک میمون اسباب‌بازی را که در یک مغازه عتیقه‌فروشی در حال نواختن طبل است، بازگرداند و نابود کند. قبل از اینکه بتواند این کار را انجام دهد، میمون طبل های خود را با آهنگ I Do Like to Beside the Seaside می نوازد و یک واکنش زنجیره ای باعث می شود صاحب مغازه با تفنگ زوبین از بدنش جدا شود.

اندکی بعد، پیتی ناپدید می شود و همسرش لوئیس را رها می کند تا پسران دوقلوی همسانشان هال و بیل را بزرگ کند. دوقلوها در نهایت میمون را در کمد حاوی وسایل پدرشان پیدا می کنند و کلید آن را می پیچند. بعد از ظهر همان روز، میمون در حالی که آنها در یک رستوران هیباچی هستند، طبل های خود را می نواخت و باعث بریدن تصادفی سر پرستار بچه شان آنی شد.

قلدری بیل به هال باعث می شود که دومی دوباره کلید میمون را بپیچد، به این امید که برادرش را بکشد. در عوض، لوئیس دچار آنوریسم ناگهانی می شود و در مقابل بیل می میرد. هال که از احساس گناه غلبه می کند، میمون را از بین می برد و قبل از اینکه او و بیل به مین نقل مکان کنند تا با عمه خود آیدا و عموی چیپ زندگی کنند.

وقتی میمون به طور مرموزی دوباره در خانه جدیدشان ظاهر می شود، بیل به قدرت آن پی می برد و با وجود اعتراض هال کلیدش را می پیچد. کمی بعد چیپ توسط ازدحام اسب لگدمال می‌شود. دوقلوها میمون را در جعبه اش مهر و موم می کنند و آن را به پایین چاه نزدیک می اندازند، به این امید که مخفی بماند.

بیست و پنج سال بعد، هال از بیل و پسر خود پیتی که هال تنها یک بار در سال او را می بیند از ترس اینکه میمون برگردد و او را بکشد، بیگانه می شود. او همچنین می‌آموزد که همسر سابقش و همسر جدیدش تد قصد دارند پتی را به طور کامل به فرزندی قبول کنند و عملاً او را از زندگی هال حذف کنند. در همین حال، آیدا به طور ناگهانی در یک تصادف عجیب کشته می شود. بیل با هال تماس می گیرد و اصرار می کند که به خانه آیدا برود و ادعا می کند که مشکوک است که میمون برگشته است و کسی کلید آن را می پیچد.

هال متوجه می‌شود که وقتی زنی بعد از برق‌گرفتن استخر متل منفجر می‌شود، درست است. مشاور املاک باربارا به هال فاش می کند که پس از مرگ آیدا، یک سری تصادفات مرگبار عجیب در این شهر در هفته گذشته رخ داده است، قبل از سقوط یک تفنگ ساچمه ای، باربارا را از هم جدا می کند.

وقتی هال و پیتی به خانه آیدا می رسند، متوجه می شوند که بیل در شهر زندگی می کند و اکنون میمون را تسخیر کرده است. او یک محلی به نام ریکی را استخدام کرد تا آن را برای او بازیابی کند، زیرا بیل مدت ها گمان می کرد که مرگ لوئیس توسط هال در تلاش برای کشتن او بوده است، بنابراین او سال ها منتظر بازگشت میمون بود تا از آن برای انتقام استفاده کند. با این حال، میمون در طول هفته گذشته به جای هال فقط افراد تصادفی را می کشد.

بیل مشکوک است که هر کسی که کلیدش را بپیچد از قربانی بعدی بودن مصون است و به هال می گوید که به پیتی اجازه می دهد کلید را بپیچد تا او را در امان نگه دارد. در غیر این صورت، بیل بی‌رحمانه به پیچیدن آن ادامه می‌دهد تا زمانی که هال کشته شود، مهم نیست چه کسی در شهر در نتیجه آن می‌میرد.

هال این کار را رد می کند تا اینکه ریکی که شیفته میمون شده است، پیتی را با اسلحه مجبور می کند تا آن را برای او در خانه بیل پس بگیرد. بیل به پیتی پیشنهاد می کند که کلید را بپیچد و ریکی متعاقباً توسط انبوهی از زنبورها کشته می شود. هال وارد خانه می‌شود و بیل، با دیدن برادرش که هنوز آسیبی ندیده است، میمون را مجبور می‌کند بدون پیچیدن کلید در تلاشی ناامیدکننده برای کشتن هال، طبل بزند.

در تلافی، میمون شروع به طبل زدن غیرقابل کنترل می کند و باعث مرگ و ویرانی گسترده در کل شهر می شود. بیل سرانجام تسلیم می شود و دوقلوها بر سر غم مشترک خود برای مادرشان آشتی می کنند و از یکدیگر عذرخواهی می کنند. اندکی بعد، میمون برای آخرین بار بر طبل های خود می کوبد و ناگهان سر بیل توسط توپ بولینگی که نام لوئیس را در خود داشت از تن جدا می کند.

هال و پیتی با رانندگی در شهر ویران شده، سرنوشت خود را به عنوان صاحب میمون می پذیرند تا از زخمی شدن دوباره کلید جلوگیری کنند. مردی با چشمان سیاه رنگ پریده سوار بر اسب – که به طور ضمنی نماد سوارکار رنگ پریده است – از کنار آنها می گذرد و آنها را تصدیق می کند. هال که مصمم است دوباره با پسرش ارتباط برقرار کند، به آنها پیشنهاد می کند که به رقصیدن بروند زیرا لوئیس آن را دوست داشت و پیتی می پذیرد.

کارگردان فرانک دارابونت در اصل حقوق فیلم داستان کوتاه استیون کینگ “میمون” را در اختیار داشت و قصد داشت پس از اتمام فیلم The Mist (2007) که خود اقتباسی از یکی از رمان های کینگ بود، کار بر روی یک فیلم اقتباسی را آغاز کند. این پروژه هرگز محقق نشد.

Black Bear Pictures، سرمایه‌دار Black Bear Pictures، با ورود به بازار فیلم کن 2023، اعلام کرد که یک اقتباس سینمایی از « میمون » در حال توسعه است و برای فروش برای توزیع‌کنندگان قرار دارد. آزگود پرکینز برای نویسندگی و کارگردانی استخدام شد و جیمز وان زیر پرچم هیولای اتمی او تولید می کرد. تئو جیمز برای نقش اصلی انتخاب شد. در مارس 2024، تاتیانا ماسلانی، الیجا وود، کریستین کانوری، کالین اوبراین، روهان کمپبل و سارا لوی مشخص شد که به بازیگران پیوستند.

عکاسی اصلی از 5 فوریه تا 22 مارس 2024 در ونکوور انجام شد. داستان اصلی استفن کینگ یک میمون را نشان می‌دهد که سنج می‌کوبد، اما فیلم جایگزین سنج‌ها با طبل می‌شود. به گفته پرکینز، این تغییر به این دلیل انجام شد که تهیه‌کننده فیلم معتقد بود که شرکت والت دیزنی بر اساس ظاهر آن در داستان اسباب‌بازی 3، حقوق نسخه سنج‌کوبی اسباب‌بازی را در اختیار دارد.

در نوشتن فیلم، پرکینز ترجیح داد به فیلم عناصر کمدی بدهد، زیرا فکر می‌کرد برای فیلمی در مورد یک اسباب‌بازی جدی‌تر است و او می‌خواست فیلمی جدی‌تر از میمون داشته باشد. پرکینز در ادامه اظهار داشت که کمدی فیلم عمداً از ظرافت دوری می‌کند و برای شوخی در مورد پوچی، بی‌معنی و تصادفی مرگ از غرور شدید استفاده می‌کند. پرکینز به طور کامل به Empire در مورد رویکرد خود به مواد گفت:

من مثل یک مادر لعنتی آزادی ها را گرفتم. آنها [هیولا اتمی] فیلمنامه بسیار جدی داشتند. خیلی جدی احساس کردم خیلی جدی است و به آنها گفتم: “این برای من کار نمی کند.” نکته ای که در مورد این میمون اسباب بازی وجود دارد این است که افراد اطراف آن همه به روش های دیوانه کننده می میرند. بنابراین، من فکر کردم: خوب، من در آن متخصص هستم. پدر و مادرم هر دو به روش های جنون آمیز و تیتر ساز مردند.

من بخش زیادی از عمرم را صرف بهبودی پس از تراژدی کردم و احساس بسیار بدی داشتم. همه اینها ذاتاً ناعادلانه به نظر می رسید. شما غم و اندوه را شخصی می کنید: “چرا این اتفاق برای من می افتد؟” اما من الان بزرگتر شده ام و شما متوجه می شوید که این اتفاق برای همه می افتد. همه می میرند. گاهی در خواب، گاهی به شیوه‌های واقعاً جنون آمیز، مانند آنچه من تجربه کردم. اما همه می میرند. و فکر کردم شاید بهترین راه برای نزدیک شدن به این تصور دیوانه کننده، لبخند زدن باشد