دانلود فیلم ملال دوبله فارسی Malaal 2019

دانلود فیلم Malaal 2019 دوبله فارسی با لینک مستقیم

دانلود دوبله فارسی فیلم ملال 2019 با کیفیت عالی

کیفیت BluRay 1080p 720p دوبله فارسی

[codein_imdb]

شیوا مور (Meezaan Jaffery) جوانی بیکار مراتی است که قادر به گرفتن شغل نیست و سال آخر کارشناسی است. دانشجویی که در یک چوپان در بمبئی زندگی می کند. در طی یک مسابقه محلی کریکت ، ساوانت (سامر دارمداریکار) سیاستمدار متعصب مراتی در شهر ، متوجه شیوا و جذب وی به مهمانی خود می شود ، بنابراین به او و دوستانش وظیفه ممنوعیت مهاجرت از شمال هند را برای محافظت از منافع ماهاراشتریان می دهند. چند روز بعد ، آستا طرپاتی (شارمین سگال) ، زن جوانی که با خانواده خود از خانه های ییلاقی کام خود به چوبه دار نقل مکان کرده است ، مادرش راجنی (سونال جه) و پدر اماشانکار (سانجی گورباکسانی) و برادر دیپو را تشکیل می دهد. اومشانکار پول زیادی را در سرمایه گذاری های معیوب از دست داد و از این رو ثروت خانواده ها سقوط کرد. شیوا و دوستانش در روزهای ابتدایی اختلافات مداوم با آستا و خانواده او دارند ، اما یک شب وقتی آستا به تنهایی با او روبرو می شود و به او توصیه می کند که ارزش خود را اثبات کند ، شیوا با توافق نامحسوس به سخنان او پاسخ می دهد و آنها شروع به صحبت با یکدیگر می کنند. . حتی هنگامی که او قرار است با دوست کودکی خود آدیتا (ایشواک سینگ) ازدواج کند ، که از او متنفر است ، آستا پس از دعوا در شیوا با برخی از بچه های شغل در آدیتا ، به شیوا کشیده می شود و با او دوست می شود. همه اینها در حالی است که شیوا مدام پدر و مادرش را به دست می آورد ، که می خواهند او کاری انجام دهد. آستا تدریس خواهر شیوا را آغاز می کند ، و دوتایی کاملاً مخالف همدیگر را به خود جلب می کند ، بیشتر در جشن های گانش چتورتی.

شیوا با عشق به آستا سر پاشنه می افتد و سعی می کند احساسات خود را کاملا به او اعتراف کند ، چند بار. او هنگامی که به اشتباه متهم به تلاش برای سوءاستفاده از او شد ، مورد هجوم عموم قرار گرفت ، هنگامی که اتوبوسی که در آن سفر می کرد ناگهان ترمز می کند و او را به سمت او سوار می کند. موضع آشتا نسبت به شیوا وقتی که محدودیت خود را مشاهده می کند نرم می شود و متوجه می شود که نیت او صادقانه است. بعداً ، شیوا طرف ساوانت را ترک می کند و آستا غافل می شود و یک روز کامل را با او می گذراند. او هنگامی که رجنی و اوماشانکار از شهر خارج هستند ، او را به معبد سیدیووینایاک می برند ، اما این دو نفر زودتر برمی گردند ، تنها برای یافتن آستا با شیوا. با عصبانیت ، آنها سعی می کنند شیوا را از آستا جدا کنند ، اما او همچنان در تصمیم خود برای انتظار آستا قاطع است ، که به او قول می دهد اگر در امتحانات خود قرار بگیرد ، با والدینش صحبت خواهد کرد. با این حال ، در روز امتحان ، او به دلیل تقلب در قاب قرار می گیرد ، و در پایان ناخواسته به سیلی ناخن می کشد و سعی می کند بی گناهی خود را اثبات کند. این اقدام وی را دستگیر می کند و پدرش و آستا او را وثیقه می کنند. در حالی که والدین آستا آستا را وادار می کنند در همان شبی که در آن اتفاق می افتد ، در روز شام با آدیتا بروند ، شیوا احساس می کند از دیدن آنها در کنار هم دلسرد است. با این حال ، آستا به خاطرات خود اعتراف می کند که او شیوا را به همان شکلی که دوست دارد دوست دارد و انتظارات زیادی از او دارد. او عصر روز بعد که او با دوستش در حال نوشیدن است با شیوا روبرو شد و به او توصیه می کند از قسمت ناگوار در سالن امتحان حرکت کند. وی سپس وی را با یک کارگزار موفق موفق معرفی کرد که موافقت می کند که شیوا را در شرکت خود استخدام کند. در ابتدا شیوا تمایلی ندارد زیرا او باید از پایین کار کند اما آستا او را ترغیب می کند و وقتی کارگزار بورس اوراق بهادار او را از نگرانی آستا برای او آگاه می کند ، می پذیرد. او به سرعت راه خود را طی می کند ، و پس از دادن اولین چک دستمزد خود ، با پدر و مادرش آشتی می کند و به خوبی در کار خود حل و فصل می کند.

آستا انتظار دارد شیوا حساب بانکی خود را باز کند ، اما وقتی فهمید که اکنون به آدیتا مشغول است ، شیوا از عصبانیت طغیان می کند ، در حالی که آستا از چاله بیرون می رود. چند روز بعد ، او قادر به ردیابی آستا به خانه اش است و او را متقاعد می کند. هنگامی که آنها در آینده ملاقات می کنند ، آستا شیوا را به خانه دوستش می برد ، جایی که آنها در نهایت عشق ورزیدند ، و آستا در مورد ازدواج قریب الوقوع خود به او می گوید ، که شیوا با شکستن و قول دادن به او واکنش نشان می دهد که همیشه برای او حضور خواهد داشت ، و او می توانست در وهله اول از این همه بدگویی جلوگیری کند.

در حالی که آنها در حال پیاده شدن هستند ، آستا متوجه می شود که کلیدهای خانه دوستش را فراموش کرده است ، و هنگامی که به شیوا می گوید صبر کند ، هنگامی که ناگهان توسط یک کامیون برخورد کرد ، شروع به عقب رفتن می کند. او سعی می کند او را نجات دهد ، اما با یک ماشین برخورد می کند. اخبار به هر دو خانواده می رسد ، و شیوا زنده می ماند ، اما پس از بهبودی ، او فراتر از کلمات شوکه می شود که آستا را مرده ببیند ، و گناه او برای نداشتن آخرین لحظات مسالمت آمیز با او بهتر می شود و او را از نظر روحی ناپایدار می کند. در همین حال ، راجنی به خانه شیوا می رود و خاطرات آستا را برای او می گذارد ، که در آن او درباره عشقی که برای او داشت نوشت. از نظر عاطفی خرد شده ، شیوا دفتر خاطرات را می بندد و صحنه به امروز تغییر می کند ، جایی که او تازه خواندن دفتر خاطرات را به پایان رسانده است ، تبدیل به یک معامله گر موفقی شده است ، و تصور می کند که آستا در کنار او ایستاده است ، حتی به عنوان تصور می کند با او صحبت می کند ، از نظر ذهنی. ناپایدار تا تاریخ