خلاصه داستان: معدنچیا میگن: هرچی بیشتر دنبال الماس بگردی، کمتر پیداش می کنی. به عقیده اونا، الماسه که آدمشو پیدا می کنه. اونه که تصمیم میگیره دست کی بیوفته و رو انگشت کی بشینه…
خلاصه داستان: پدر خانواده شخمآبادیها برای ازدواج دخترشان شرطی میگذارد که آنها را به شخمآباد روستای اجدادیشان میکشاند و بدون آنکه بدانند این امر جنجال بزرگی درپی خواهد داشت…