دانلود دوبله فارسی انیمیشن مار سفید White Snake 2019

دانلود انیمیشن مار سفید با دوبله فارسی White Snake 2019 BluRay

کارتون سینمایی مار سفید با کیفیت 1080p & 720p & 480p

برنده 4 جایزه و نامزد 5 جایزه دیگر

درباره انیمیشن:
انیمیشن مار سفید یا وایت اسنک (White Snake) یک انیمیشن رمانتیک و فانتزی محصول کشورهای چین و آمریکا به کارگردانی مشترک جی ژو و جیاکانگ هوانگ است که در سال 2019 توسط کمپانی برادران وارنر در ایالات متحده آمریکا منتشر شد.

در این انیمیشن هنرمندانی همچون وینسنت رادریگوز، متیو موی، استفنی شی، فی ماتا، لیدیا لوک، کایجی تانگ، جیمز سی، کرن هیوی، پاول ین، دیوید چن، تیان‌شیانگ یانگ و.. به صداپیشگی پرداخته اند. این فیلم تا کانون توانسته در جشنواره های بین المللی فیلم برنده چهار جایزه و کاندیدای دریافت پنج جایزه معتبر دیگر شود. نسخه کامل دوبله فارسی سه زبانه (فارسی، چینی و انگلیسی) این انیمیشن دیدنی را با لینک مستقیم رایگان و مصرف اینترنت نیم بها دانلود کنید.

داستان داستان افسانه چینی افسانه مار سفید را دنبال می کند. قهرمان داستان یک مار-دیو سفید جوان بلانکا (بای سوژن) است که خاطرات خود را در حالی که به عنوان یک زن انسان دوست داشتنی مبدل می شود از دست می دهد و عاشق یک شکارچی مار می شود. این به شدت باعث نارضایتی خواهر جوانش، ورتا (شیائوکینگ)، دیو مار سبز می شود.

داستان با دو خواهر در یک حمام سنتی چینی شروع می شود، جایی که هر دو از جاودانگی صحبت می کنند. سپس همان زن مرموز (به نام بلانکا) را نشان می دهد که در ماموریت ترور ژنرال است. با این حال، او گرفتار می شود و درگیر نبردی می شود که منجر به غوطه ور شدن او در آب و از دست دادن خاطراتش می شود.

او توسط مردی به نام ژوان (ژو شیان) نجات می یابد که او را به خانه اش، روستای مار گیر می برد، جایی که روستاییان برای ژنرال مار می گیرند، زیرا تصور می شد مارها به جاودانگی کمک می کنند. بلانکا که در ابتدا تمایلی نداشت، نسبت به ژوان شک دارد. با این حال، پس از گذراندن مدتی با او (و با فاش شدن این که قدرت جادویی دارد) شروع به دوست داشتن او می کند.

آنها یک سنجاق موی یشمی پیدا می‌کنند که وقتی مشخص می‌شود که سنجاق سر هم جادویی است، خاطراتی را زنده می‌کند. ژوان کتیبه را می خواند که نشان می دهد در “کارگاه ویژه یشم” ساخته شده است. او و بلانکا با هم به آنجا می روند.

در همین حال، غاری از افراد مار-دیو وجود دارد که توسط ژنرال مورد ظلم قرار می گیرند. مشخص می شود که خواهر بلانکا زنده است، سربازی برای استاد مار. یک مار قبلاً آن دو را با هم دیده بود و بلانکا را خائن می دانست که او با یک مارگیر است. خواهر کوچکترش ورتا مخالفت می‌کند و می‌گوید که او را پیدا می‌کند و برمی‌گرداند، در حالی که درگیر بیمه‌نامه نیز می‌شود – اگر سه روز دیگر با بلانکا برنگردد، ترازوی مرگ که در او تعبیه شده است منفجر می‌شود و او را می‌کشد.

با ژوان و بلانکا، پس از مبارزه در دریا با یک مار-دیو دیگر، بلانکا مجبور می‌شود شکل شیطانی خود را آشکار کند و به ژوان نشان دهد که در واقع یک شیطان است. با این حال او این واقعیت و این دو پیوند را نادیده می گیرد.

بعداً آنها در نهایت به کارگاه ویژه جید می رسند که متعلق به یک شیطان روباه است که انواع سلاح های جادویی را می سازد. دیو روباه توضیح می دهد که بلانکا چوبدستی را برای او آورده تا به او اجازه دهد به جای صاحب اصلی از آن استفاده کند. دیو روباه توضیح می دهد که به بلانکا هشدار داده شد که استفاده از چوب یشم می تواند عواقبی مانند از دست دادن حافظه داشته باشد.

پس از ترک کارگاه، ژوان و بلانکا به روستای مار گیر باز می گردند. ورتا با بلانکا و ژوان روبرو می شود و سعی می کند بلانکا را با او بازگرداند. ورتا ژوان را به عنوان یک مار گیر معرفی می کند و سعی می کند به او حمله کند. بلانکا از او دفاع می کند و دو خواهر با هم درگیر می شوند. در طول مبارزه، ژوان و بلانکا در یک معبد زیرزمینی پنهان می افتند.

در حالی که به محراب دائوئیستی در معبد نگاه می کنید، خاطرات بلانکا برانگیخته می شود. او از وقایع متزلزل می شود و ژوان به او آرامش می دهد – این منجر به یک لحظه صمیمیت بین آنها می شود. آنها شروع به بوسیدن می کنند، او ردایش را در می آورد و آنها در حال بوسیدن روی زمین می افتند. پس از آن، ژوان و بلانکا معبد را ترک می کنند تا ورتا را در انتظار بیابند.

بلانکا فاش می‌کند که خاطراتش بازگردانده شده‌اند و می‌گوید که به دسته شیاطین مار بازخواهد گشت. او به ژوان می گوید که تفاوت آنها (انسان و شیطان) بسیار زیاد است. او از او می خواهد که منتظر او بماند و می رود تا راهی برای با هم بودن آنها پیدا کند.

بعداً در کارگاه شیاطین روباه، ژوان موافقت می کند که به یک شیطان سطح پایین تبدیل شود تا با بلانکا باشد. معشوقه کارگاه او را به شیطانی با دم سگ تبدیل می‌کند، اما هشدار می‌دهد که ژوان ضعیف‌ترین نوع خواهد بود و هرگز قوی‌تر نخواهد شد و احتمالاً انسان‌ها او را با دیدن خواهند کشت.

در این بین، دومین ژنرال تاریکی تلاش می کند تا بلانکا را برای استادش دستگیر کند و تقریباً موفق می شود. بلانکا از سر ناامیدی دوباره از عصای جادویی استفاده می کند و قدرت دائویست را جذب می کند و به شکل شیطان غول پیکرش تبدیل می شود. ژنرال با دانستن اینکه ژنرال اکنون به سمت دهکده مارگیرها، جایی که مارها در آن پنهان شده اند، راهپیمایی خواهد کرد، او قصد دارد او را در آنجا بکشد و در میان قلعه ها و ارتش هایش مبارزه کند. ژوان به سختی به او می رسد، اما بلانکا به تماس او برای توقف توجه نمی کند. سپس ورتا به ژوان هشدار می‌دهد که در نبردی که پیش می‌آید، او که اکنون نیز یک شیطان است، باید طرفی را انتخاب کند.

ژوان سعی می کند به دهکده هشدار دهد، اما مار گیران اکنون او را به عنوان یک شیطان می بینند و گوش نمی دهند. ژنرال تاریکی از راه می رسد، مشتاق غلبه بر مارها، اما شنیدن قدرت کسب شده بلانکا، به ژوان اجازه می دهد تا آخرین تلاش خود را برای صحبت با او انجام دهد. ژوان به عشق خود به بلانکا اعتراف می کند و به او پیشنهاد می کند که به سرزمین های فراتر فرار کند، با هم زندگی کنند و بدون هیچ انسان یا جنگ دیگری.

او تقریبا فروکش می کند، اما در آخرین لحظه تله جادویی ژنرال تاریکی هر دو را به زمین می بندد. دارک ژنرال قصد دارد جوهر آنها را درو کند، زیرا راز جاودانگی را پیدا کرده است: مصرف ارواح شیاطین، ناتوانی در تناسخ آنها، اما طولانی کردن عمر و تقویت جادوی او.

ورتا موفق می شود ژنرال را فریب دهد تا ابتدا روح او را جذب کند، که همچنین مقیاس مرگ نفرین شده را به او منتقل می کند. این به اندازه کافی حواس ژنرال را پرت می کند تا استاد مار به نبرد بپیوندد و مارها سربازان ژنرال را در نبرد ببندند. در نهایت بلانکا، ژوان، ورتا و استاد مار ژنرال را شکست می دهند. با این حال، با دیدن قدرتی که جادوی دائوئیست می تواند ارائه دهد، استاد مار از آن برای جذب ارواح ارتش خود و تبدیل شدن به قدرتمندترین شیطان موجود استفاده می کند، سپس سعی می کند بلانکا و ورتا را به خاطر خیانت بکشد.

ژوان استاد مار را با فریب دادن او به دام جادویی ژنرال فریب می دهد و اکنون او را می بندد زیرا جادو روحش را از بین می برد. بلانکا در حالی که قدرتش تقریباً از بین رفته و راهی برای خروج از تله وجود ندارد، برای آخرین بار از چوب یشم استفاده می کند و روح و خاطرات ژوان را در آن نجات می دهد و با ورتا می گریزد. در حال حاضر، 500 سال بعد، بلانکا و ورتا، حالا که داستان را به خاطر می آورند، تصمیم می گیرند از غار خود بیرون بروند و به دنبال تناسخ ژوان بگردند تا او و بلانکا دوباره با هم باشند.